سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
گزارش یک ناکامی؛آمریکا چرا درمانده شده؟
محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:
آنچه در هفتههای اخیر میان ما و غرب میگذرد، آزمون ارادههاست. یک طرف برای احقاق حق پایمالشده خود تصمیم به اقدام متقابل در برابر عهدشکنان گرفته، و طرف دیگر که به شهادت همه دنیا، پیمانشکنی کرده و دستش خالی است، اما میخواهد با ترکیبی از واسطهتراشی و فریب و تهدید، به وقتکشی ادامه دهد. تیم بایدن با وجود اینکه پیش از انتخابات آمریکا، بارها به شکست «فشار حداکثری» دولت ترامپ اعتراف کردند، حاضر نیستند خللی در آن وارد کنند. آنها میخواهند با رفتارهای تاکتیکی و نمایشی، و بدون انجام تعهدات، به برجام برگردند و سپس راهی برای طلبکاریهای جدید بگشایند! اما واقعیتها به زیان آمریکاست.
روزنامه نیویورک تایمز چند روز قبل در این زمینه نوشت: «بایدن میداند که برای احیای برجام باید تحریمها علیه ایران را لغو کند اما این کار را نمیکند، چون مستلزم اعتراف به حقیقتی تلخ است. اگر احتمال موفقیت کافی برای آمریکا وجود داشته باشد، در آن صورت این رویکرد میتواند قابل دفاعتر به نظر برسد، اما معمولا این طور نیست. با وجود تحریمهای اوباما علیه ایران و تلاشها برای براندازی حکومت ونزوئلا و سوریه، آنها امروز کنترل قاطعانهتری نسبت به قبل دارند... بایدن می خواهد دوباره وارد توافق با ایران شود، اما این منوط به لغو تحریمهاست. اما چرا کنار گذاشتن سیاستهایی که اثبات شده بسیار ناکارآمد و غیراخلاقی هستند، دشوار است؟ پاسخ واضح است: اساسا کنار گذاشتن آنها مستلزم اعتراف به حقایقی سخت از سوی واشنگتن است. مقامات آمریکا ترجیح میدهند به تحریمها ادامه دهند تا اینکه ناتوانی خود را بپذیرند».
در حالی که فشارهای آمریکا حداکثری بود و فروش نفت ایران به زیر دویست هزار بشکه رسیده بود، کشورمان توانست از مرداد امسال، همین رقم صادرات را به بالای یک میلیون بشکه برساند و فروش محصولات فرآوریشده نفتی (مثل بنزین) را هم توسعه دهد. این اتفاق مهم، لگدمال شدن عملی تحریمها بود. به عبارت دیگر، «خنثیسازی» تحریمها با جدیت و به شکل موثر آغاز شده و ایران دیگر مثل دو سال گذشته، معطل پشتهماندازی آمریکا و اروپا نخواهد ماند. امروز پس از پنج سال، سوءنیت آمریکا و اروپا کاملا برای جمهوری اسلامی ایران رو شده و با رفتارهای تاکتیکی قابل کتمان نیست.
هفتهنامه فرانسوی «اکسپرس» اخیرا از قول «برونو ترتره» (معاون مؤسسه تحقیقات راهبردی پاریس) فاش کرد: «هدف غرب از دعوت به مذاکرات جدید، همانند مذاکرات برجام، فقط به دست آوردن وقت برای مهار ایران است و نه رسیدن به توافق. هدف از امضای توافق، به دست آوردن زمان جهت کُند و مهار کردن فعالیتهای اتمی ایران بود. امروز نیز همین هدف، از نو در دستور کار قرار گرفته. با وجود پایان یافتن دوره ترامپ، غرب حاضر نیست به شش سال پیش بازگردد. برنامه اتمی توسعه پیدا کرده و ایران، به مهارتهای تازه دست یافته. بعید است بتوان ایران را به چشمپوشی از پیشرفتهای خود واداشت. با این حال، امروز نیز هدف کشورهای غربی فقط خریدن زمان است. (اما) هیچ شانسی برای توافقی گستردهتر که برنامۀ موشکی و فعالیتهای ایران را در منطقه محدود کند، وجود ندارد». تروئیکای اروپایی -به نیابت از آمریکا- در حد فاصل سالهای 82 تا 84، همین هدف وقتکشی برای مهار توانمندیهای ایران را دنبال میکردند که ابتدا گفتند تعلیق داوطلبانه را به مدت شش ماه بپذیرید اما پس از دو سال وقتکشی گفتند بهترین تضمینی که ایران میتواند برای عدم انحراف برنامه هستهای خود بدهد، دائمی کردن تعلیقها -تعطیلی برنامه هستهای- است!
برجام از نگاه غرب، برنامهای برای توقف پیشرفت فنی، و سپس مهار قدرت منطقهای و دفاعی ایران بود. چنانکه «ارنست مونیز» وزیر انرژی آمریکا 13 مرداد 1394 اظهار کرد «توافق هستهای با ایران، بخشی از پروژه امنیتی آمریکا برای خاورمیانه است». در همان زمان، دولت اوباما در حال توسعه جنگ نیابتی داعش و دیگر گروههای تروریستی به مرزهای ایران و لبنان بود. در یمن نیز دولت اوباما، دست رژیم سعودی را برای جنایت جنگی و نسلکشی تمامعیار باز گذاشت. این، برنامه «فشار حداکثری» دولت اوباما علیه ایران و متحدانش، در جهت ترسیم «نقشه خاورمیانه جدید» بود؛ نقشهای که توسط بوش و رژیم صهیونیستی و با حمله به عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین کلید خورد. درست زمانی که جان کری با ژست تعامل، کنار همتای ایرانی در ژنو قدم میزد، پنتاگون و سیا، هواپیماهای نظامی را برای تجهیز تسلیحاتی داعش به فرودگاه موصل گسیل کرده و نقشه عملیات را با فرماندهان داعش مرور میکردند. این نقشه جنگی البته با هوشیاری و شجاعت سردار سلیمانی و همرزمانش نابود شد.
اما تنها ارنست مونیز نبود که برجام را بخشی از پروژه (ضد) امنیتی غرب برای خاورمیانه میدانست. «ریچارد هاویت» که ماموریت تهیه «سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران» را بر عهده داشت، 15 آبان 95 گفت «توافق با ایران، یک نقطه عطف بود... ما باید دفتر نمایندگی خود را در تهران افتتاح و مذاکره درباره حقوق بشر را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما باعث پیشرفت در این زمینه شود. اروپا در ایران نفوذ دارد، ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما میخواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم». ده روز بعد، فدریکا موگرینی گفت «چالشهای زیادی پیش روی ما قرار دارد؛ از جمله انتخابات ریاست جمهوری در ایران... هدفم از سفر به تهران، یافتن زمینههای مشترک همکاری برای حل بحران سوریه بود».
البته بدعهدی و وقت کشی در خدمت واشنگتن، فرصت مد نظر هاویت و موگرینی را نابود کرد و اروپا را در حد شریک جرم خیانتهای آمریکا تنزل داد. همزمان، فرزندان مقاومت با اراده خود -بدون مذاکره و التماس- تهدیدها را خنثی نموده و سرنوشت جنگها را یکی پس از دیگری تعیین کردند. آخرین نمونه، مقاومت مظلوم اما پیروز یمن است. اکنون اندیشکده آمریکایی «بروکینگز» مینویسد: «ایران، برنده بزرگ جنگ یمن است. با ادامه روند جنگ، حوثیها به ایران نزدیکتر شدند و تهران نفوذ بسیاری در صنعا نسبت به شش سال گذشته بدست آورد. ایران، تکنولوژی موشک و هواپیمای بدون سرنشین را در اختیار حوثیها قرار داد. عربستان یا وجود اینکه بزرگترین واردکننده تسلیحات در جهان طی سالهای ۲۰۱۵ - ۲۰۱۹ بود و واردات تسلیحاتیاش ۱۳۰ درصد افزایش یافت، نتوانست در جنگ پیروز شود».
اینها، واقعیات منطقه، در مقایسه با نقشه نابودشده آمریکا و تروئیکای اروپایی است. رفتار متکبرانه ترامپ، ضربهای بزرگ به نقشه «خاورمیانه جدید» زد که علیالدوام از سال 2001 در حال پیگیری بود. او خیال میکرد اردیبهشت 97 با توقف اجرای تعهدات برجامی -در حالی که مطمئن شده ایران به تعهداتش پایبند میماند- و به واسطه اجرای «فشار حداکثری»، آرزوی ناکام شش فرعون قبلی آمریکا را ظرف چند ماه عملی میکند. به همین دلیل هم مشاور احمقتر از خودش (جان بولتون) گفت «مردم ایران جشن چهلسالگی انقلاب را نخواهند دید و ما کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران جشن میگیریم»! با این حال، ترامپ آبان امسال در توییتی نوشت «جان بولتون یکی از احمقترین افراد در دولت من بود که افتخار کار را با او داشتهام. او هیچ چیزی به امنیت ملی اضافه نکرد... یک احمق واقعی!».
آنچه ترامپ را ترغیب به گستاخی و زیر پا گذاشتن حقوق ایران کرد و باید تا ابد عبرتآموز باشد، اطمینان از این موضوع بود که دولت ایران تعهداتش را به شکل یکطرفه انجام میدهد! نشریه آمریکایی پولیتیکو 22 اردیبهشت 97 به نقل از سخنان فدریکا موگرینی در کنفرانس اتحادیه اروپا نوشت: «من از روحانی تضمین گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از توافق و برگرداندن تحریمها، ایران به برجام پایبند بماند»! تشجیع اینچنینی ترامپ در حالی اتفاق افتاد که حتی حسین موسویان (سخنگوی اولین تیم مذاکرهکننده روحانی) آبان 98 در شورای روابط خارجی اروپا گفت: «من با سیاست فعلی آقای روحانی موافق نیستم. آمریکا از برجام خارج شد و تحریمها را بسیار فراتر از گذشته برگرداند. اگر من جای روحانی بودم، تعهدات به NPT را تعلیق میکردم و از برجام خارج میشدم».
آمریکا نمیتواند شکستهای خود را به عنوان امتیاز برای ایران فاکتور کند. دولت قبلی آمریکا ضمن خروج از توافق، تحریمها را برگرداند و دولت فعلی نمیتواند بدون برداشتن تحریمها (برجامی و پسابرجامی) به توافق برگردد و عضوی از آن باشد. آمریکا و تروئیکا اکنون با مشاهده قاطعیت جمهوری اسلامی ایران برای احقاق حق خویش، به دست و پا افتادهاند و میکوشند مسئولیت «برداشتن تحریمها» را با ترفند «پیچیده و مبهمسازی موضوع» یا «وعدههای بیارزش» لوث کنند، شاید که در اراده ایران خلل بیفتد. اما از سرگیری غنیسازی 20 درصد و یا توقف اجرای پروتکل الحاقی، تصمیماتی است که قریب سه سال به تاخیر افتاده و باید همان اردیبهشت 97 انجام میشد. آن زمان سه دولت اروپایی با وعده دادن و زمان خریدنهای چندماهه، تلاش کردند ضرب اقدام متقابل ایران را بگیرند. بنابراین با رو شدن دست غرب، طبیعی است که وعدههای جدید دیگر نتواند در تصمیم راهبردی جمهوری اسلامی ایران خلل وارد کند. جالب اینکه در کنار وعدههای منتشره در نشریات غربی، گفته میشود «هر گونه تخفیف تحریمها نه فوری، بلکه در ماههای آتی و بعد از شروع مذاکرات اتفاق میافتد»!
موضع جمهوری اسلامی ایران روشن است: برداشتن همه تحریمها، به شکلی که ایران بتواند بدون کارشکنی، صادرات و واردات داشته باشد، نفت بفروشد، و بتواند با درآمد خویش تجارت کند. ضمنا ایران دیگر معطل غرب نمیماند. حالا نشریه فارین پالیسی گزارش میدهد: «احیای برجام، اهرم بیشتری را برای فشار در اختیار آمریکا میگذارد؛ اما حفظ فشار حداکثری، ایران را به میز مذاکره باز نمیگرداند. ایران برای به حداقل رساندن تأثیر تحریمها، بر سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصاد مقاومتی متمرکز شده تا اقتصاد خود را از راههایی که بیشتر به درون متکی است و نه به غرب، پیش ببرد. پیشبینی میشود اقتصاد ایران در سال 2021 بهبود یابد».
سفر گروسی فرصت به دیپلماسی
رضا فرجی راد در روزنامه ایران نوشت:
ســـفر رافائل گروسی، مــــدیــرکـــــل آژانـــس بینالمللی انرژی اتمی به ایران را به صورت کوتاه میتوان به فرصت دادن بیشتر به دیپلماسی تفسیر کرد. نشانههای موجود در دو طرف به صورت مشهود حکایت از آن دارد که چه ایران و چه طرفهای اروپایی و امریکا هیچ تمایلی ندارند که تحولات ناظر بر مسأله برجام بیش از این به سمت تنش کشیده شود و معتقدند که این مسأله میتواند و باید از مسیر دیپلماسی حل و فصل شود. اما همزمان مشکل در این است که هیچ طرفی نمیخواهد گام اول را بردارد و عقبنشینی نخست را انجام دهد. ما در این صحنه سخت معتقدیم که چه از منظر حقوقی و چه سیاسی، این امریکاست که باید متعهد به جبران اتفاقات 4 سال اخیر باشد. چرا که ایران در تمام این مدت پایبندی خود را به صورت کامل به برجام حفظ کرده است. در این فضا آقای گروسی میکوشد تا به پروژه زمان دادن بیشتر به دیپلماسی کمک کند. تلاشی که اروپا نیز به طور جدی با آن همدل است.از تحولات روزهای اخیر و همین طور سخنان مقامات کشورمان از جمله آقای سید عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه که از کاهش توان 20 تا 30 درصدی آژانس برای نظارت بعد از اجرای مصوبه مجلس گفته بود، اینگونه برمیآید که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی دست خالی تهران را ترک نخواهد کرد.
چرا که به نظر میرسد تاکتیک کشورمان در این برهه زمانی برای اجرای مصوبه مجلس به این شکل است که هم پیام ایستادگی و ادامه روند کاهش تعهدات را به طرف مقابل بدهد و هم اینکه برای کوتاهمدت فضا را جهت تحولات احتمالی آینده نبندد. چرا که قطعاً اولویت جمهوری اسلامی ایران هم در حال حاضر پرهیز از تشنج و رفتن به سمت رفتارهای تند است. زمانی که ترامپ در ماههای پایانی کار خود و خصوصاً در دوره انتقال دست به رفتارهای تحریکآمیز و گاه دیوانهوار میزد، جمهوری اسلامی با تدبیر تمام نشان داد که استراتژیاش در این برهه زمانی پرهیز از تنش بی حاصل است. با این تجربه به طریق اولی همین پرهیز از تنش در شرایط فعلی در دستور کار سیاست خارجی کشور وجود دارد. با این تبصره که در مقابل پیام ضعف و عقبنشینی هم به طرف مقابل صادر نشود.
هم اکنون تدارک اولیه برای برگزاری یک نشست غیرعلنی در اروپا با حضور طرفین در جریان است. کشورمان نیز در حال بررسی تصمیم برای حضور در این نشست است. یکی از مهمترین کارویژهها و نتایج سفر آقای گروسی قطعاً ناظر به همین نشست است که بتواند با انتقال پیامی منطقی و سازنده از سوی ایران، فضا را برای آن نشست مهیاتر کند. کشورمان قطعاً سه پیام مهم را به واسطه سفر آقای گروسی و تحولات آن ارسال خواهد کرد؛ اول اینکه ایران محکم بر مسیر کاهش تعهدات خود تا زمانی که برجام اثرات عملیاتی خود خصوصاً در حوزه تحریمها و اقتصاد را نشان دهد ایستاده است. دوم هم اینکه جمهوری اسلامی ایران با تدبیر کامل همچنان به دیپلماسی زمان میدهد. اما مورد سوم که بسیار مهم است، اینکه زمان دادن ایران به دیپلماسی همیشگی نیست که اروپا و امریکا بتوانند بیش از این دست به وقتکشی و تعلل بزنند. اساساً علی رغم عدم علاقه همه طرفها به تشدید تنش، مشکل مهم این است که امریکا با کندی و البته قدری عدم هماهنگی کافی در سطح دولت بایدن در مسیر بازگشت به تعهدات برجامی و لغو تحریمها به عنوان خواسته قانونی و مشروع ایران حرکت میکند. هر چند قابل تصور است که دولت بایدن در این مسیر با مشکلات داخلی هم مواجه است اما واقعیت امر این است که این مشکلات هیچ ربطی به ایران و رفتار غیرقانونی امریکاییها با برجام در طول 4 سال گذشته ندارد و این مشکلی است که خود زمامداران کاخ سفید باید برای آن چارهاندیشی کنند.
تمام شواهد تاکنون حاکی از این هستند که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سفر خود به تهران از مهمترین موضوع در حوزه برجام یعنی استمرار تعهد ایران به همکاری با آژانس مطلع شده و نسبت به آن اطمینان یافته است. این در کنار تأییدات قبلی آژانس حداکثر میزان اطمینانی است که ایران در شرایط نقض برجام توسط امریکا و بی تعهدی و انفعال اروپا در قبال آن، میتوانسته به طرف مقابل بدهد. گروسی حامل این پیام روشن خواهد بود که علی رغم این فضا ایران همچنان متعهد به برجام است و اقدامات تقابلی آن هم چیزی خارج از چارچوب توافق نیست. این بیشترین کاری است که جمهوری اسلامی ایران میتواند ناظر به مثبت شدن تحولات بعدی انجام دهد. هم اکنون دو طرف ایران و امریکا با بیاعتمادی نسبت به یکدیگر برای تحولات آینده آماده میشوند. در نشست غیر رسمی آتی در اروپا، در همین فضای بی اعتمادی باید گامهایی برای تعیین تکلیف موضوع برداشته شود و برای این گامها نیاز به یک مفاهمه اولیه وجود دارد. اروپا نیز سخت مایل به وساطت برای ایجاد این مفاهمه است و اقدامات فنی ایران که توسط آقای گروسی رصد شده و به اروپا و امریکا منتقل خواهد شد این پیام را دارد که ایران آماده مفاهمه اما منتظر برداشتن اولین گام توسط امریکاست. گامی که اگر برداشته نشود، در آن صورت جمهوری اسلامی ایران آمادگی برای پیش کشیدن برنامههای دیگری در مسیری متفاوت را هم دارد.
لوایح مرتبط با FATF و سناریوهای مختلف پیش روی مجمع تشخیص مصلحت نظام
مهدی مظهر در روزنامه وطن امروز نوشت:
پس از موافقت رهبر انقلاب، لوایح مربوط به FATF بار دیگر در دستور کار مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت. مجمع تشخیص در این باره سناریوهای مختلفی پیش رو دارد که منطقیترین گزینه رد این لوایح است. پس از موافقت رهبری، لوایح مربوط به FATF بار دیگر در دستور کار مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت؛ لوایحی که بر اساس آنها، ایران باید تصمیم بگیرد به عضویت ۲ کنوانسیون بینالمللی مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) و مبارزه با تأمین مالی جرائم سازمانیافته فراملی (پالرمو) بپیوندد یا نه. به گفته محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار است تعیین تکلیف این لوایح، اسفندماه به سرانجام برسد.
سناریوهایی که مجمع تشخیص مصلحت نظام پیش رو دارد، 4 سناریو است که به بررسی هر یک از آنها میپردازیم.
* سناریوی نخست: پذیرش بیچون و چرای خواستههای FATF
با توجه به اینکه در شرایط تحریم، همکاری با FATF میتواند سبب افشای مسیرهای دور زدن تحریم شده و فشارها را علیه ایران افزایش دهد، قطعا همکاری با FATF در شرایط کنونی یک اشتباه راهبردی است. این موضوع اگر چه ابتدا از سوی حامیان FATF انکار میشد اما در حال حاضر موافقان و مخالفان FATF به یک وفاق نسبی در این زمینه رسیدهاند. از این رو سناریوی نخست نه به صلاح کشور است و نه طرفدار جدی در میان جریانهای سیاسی کشور دارد.
* سناریوی دوم: مسکوت گذاشتن این لوایح
سناریوی دیگری که قابل فرض است، مسکوت گذاشتن این لوایح و چشم دوختن به حوادث آینده است؛ این سناریو، در واقع پا گذاشتن بر همان مسیری است که در یکی دو سال اخیر رخ داده است. جریان غربگرا در ۲ سال اخیر به دلیل آنکه فضای مجمع تشخیص مصلحت را مخالف این لوایح میدید، تلاش میکرد با به تعویق انداختن این لوایح نظر مجمع را به نفع خود تغییر دهد. مجید انصاری یکی از موافقان FATF در مجمع اعتراف میکند به دلیل اینکه ممکن بود در صورت رأیگیری، پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام رد شود، پیشنهاد داده است رأیگیری در این باره به تعویق افتد.
اما باید توجه داشت مسکوت گذاشتن این لوایح به هیچوجه به صلاح کشور نیست، زیرا تداوم فضای عدم اطمینان و عدم قطعیت، اثری جز معطل نگه داشتن ظرفیتهای داخلی اقتصاد ندارد. خسارت ناشی از تردید و بلاتکلیفی فعالان اقتصادی و بتدریج شرطی شدن آنها نسبت به تصمیمهای سیاسی خارج از کشور، کمتر از ضررهای ناشی از لیست سیاه FATF نیست. این در حالی است که در چنین شرایطی گروههای ذینفع و سودجو نیز ممکن است با فرصتطلبی بخواهند در بازار و اقتصاد کارشکنی کنند.
موضوع مهم دیگری که مسکوت گذاشتن این لوایح در پی دارد، هزینه کردن از جایگاه رهبری است. اگر چه رهبر انقلاب از همان ابتدا تصمیمگیری درباره این لوایح را به عهده مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار دادند اما تأخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در تعیین تکلیف این لوایح سبب شد عملا هزینههای این کار به پای رهبری نظام نوشته شود.
* سناریوی سوم: پذیرش لوایح با قرار دادن حق تحفظ
سناریوی دیگری که اخیرا از سوی حامیان FATF دنبال میشود، پذیرش این لوایح و پیوستن به این کنوانسیونها با گذاشتن حق تحفظ است. منظور از حق تحفظ این است که ایران به صورت مشروط به این کنوانسیونها بپیوندد. این پیشنهاد بتازگی از سوی رئیسجمهور و تیم حقوقی دولت مطرح شده است. به گفته محسن رضایی، روحانی پیشنهاد داده است برای FATF، شرط عدم ارائه اطلاعات دور زدن تحریم گذاشته شود.
این سناریو نیز با دلایل و استدلالهای متعددی، مردود بوده و قابل اجرا نیست، زیرا بر اساس ماده 19 کنوانسیون حقوق معاهدات، حق شرطی که با هدف و روح معاهده در تعارض باشد، پذیرفته نخواهد شد. طبق ماده یک کنوانسیون پالرمو، هدف از این کنوانسیون ارتقای همکاریهای بینالمللی در زمینه مبارزه با جرائم سازمانیافته فراملی است؛ بر این اساس هر شرطی از جمله شرطی که از سوی دولت مطرح شده است، مغایر این هدف قلمداد شده و پذیرفته نخواهد شد. در معاهده CFT نیز درباره تعریف تروریسم بیان شده است معاهده هیچ استثنایی را نمیپذیرد. در ماده ۶ معاهده بیان شده است که نباید مسائل مذهبی، نژادی، قومی و... تعریف تروریسم را محدود کند. لذا حق شرط در این کنوانسیون نیز نمیتواند کارآیی داشته باشد.
از سوی دیگر پیوستن به کنوانسیونهای پالرمو و CFT از جمله توصیههای FATF است و این نهاد بر نحوه اجرای آنها نظارت میکند. با توجه به تجربه چند ساله ایران در تعامل با FATF، کاملا قابل پیشبینی است که FATF این حد از همکاری را برای رعایت استانداردهای تعریف شده، کافی ندانسته و همچنان ایران به دلیل اجرا نکردن خواستههای FATF در لیست سیاه باقی خواهد ماند.
نکته قابل توجه دیگر این است که موضوع حق شرط در کمیسیون حقوقی و قضایی مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۹۷ مورد بررسی قرار گرفت و با اکثریت مطلق آرای اعضا، فاقد ارزش تشخیص داده شد. پس طرح مجدد این پیشنهاد و بررسی مجدد آن فاقد مزیت و ارزش افزوده است.
* سناریوی چهارم: رد لوایح
اما سناریوی چهارم در این زمینه، رد قاطع این لوایح و پایان دادن به این بلاتکلیفی چند ساله است. اگر چه جریان غربگرا و بازوهای رسانهای آن همچنان تلاش میکنند با ایجاد رعب و وحشت نسبت به تبعات رد این لوایح، سیاستهای خود را پیش ببرند، باید توجه داشت این تصمیم تنها سناریوی در دسترس، امکانپذیر و معقول برای ایران است، زیرا:
اولا بهرغم قرار گرفتن در لیست سیاه FATF از حدود یک سال پیش تاکنون، وضعیت تجارت خارجی ایران از جمله هزینههای مربوط به تراکنشهای مالی و بانکی و وضعیت صادرات نفت، نسبت به سال گذشته بهبود یافته است. طبق اعلام عبدالناصر همتی، رئیسکل بانک مرکزی، رشد اقتصادی ما در نیمه اول سال هم در بخش نفتی و هم در بخش غیرنفتی مثبت شده است.
ثانیا با توجه به راهبرد دولت بایدن در قبال ایران که همچنان به دنبال ادامه سیاست دیپلماسی با پشتوانه فشار است، بعید است تغییری در ساختار تحریمهای آمریکا ایجاد شود، بنابراین افق روشنی برای لغو تحریمها در آینده نزدیک وجود ندارد. اقدامات دیپلماتیک اخیر آمریکا در رابطه با پس گرفتن نامه پمپئو، وزیر سابق خارجه دولت آمریکا به شورای امنیت سازمان ملل جهت بازگرداندن قطعنامههای تحریمی شورای امنیت و همچنین برداشتن محدودیت کنترل رفتوآمد داخلی نمایندگان ایران در نیویورک مثال خوبی در رابطه با این سیاست است، چرا که این اقدامات به لحاظ تحریمی و برداشتن تحریمها، فاقد ارزش است.
ثالثا طیفی از موافقان FATF همچون همتی، رئیس بانک مرکزی، معتقدند در شرایط تحریمی ضررهای همکاری با FATF از منفعت آن بیشتر است. همتی اسفندماه 98 با بیان اینکه با لوایح FATF موافق نیست، توضیح داد: «ما اکنون کل تجارت خود را از طریق روشهای غیرقابل تحریم انجام میدهیم. بانکهای کشورهای دوست همکاری جدی با ما ندارند ولی ما سیوپنجونیم میلیارد دلار از اول سال تا حالا برای کالاهای اساسی ارز تامین کردیم؛ چگونه این کار را انجام دادیم؟ پس ما روشهای دیگری داریم». در چنین شرایطی رد لوایح مرتبط با FATF، هزینه سیاسی زیادی را نیز متوجه مجمع تشخیص مصلحت نظام نخواهد کرد.
تنها پالس مثبت آمریکا کافی نیست
سید مصطفی هاشمیطبا در روزنامه آرمان ملی نوشت:
بهطورکلی نمیتوان نتیجه بسیاری از تصمیمات را دقیقا پیشبینی کرد. براساس استدلالهایی که یک مجموعه دارند، تصمیمی گرفته میشود. اگر مجلسیها مصوبه اقدام راهبردی برای لغو تحریمها را به قانون تبدیل نمیکردند، باید میدیدیم این اقدام بهتر بود یا انجام ندادن آن منافعی برای کشور داشت. زمانی که ما تصمیمی میگیریم، براساس استدلالهای خود ماست.
اینکه عکسالعمل طرف مقابل چیست، قابل پیشبینی نخواهد بود. هر کس بگوید من این کار را انجام خواهم داد و نتیجه این اقدام مشخص است، بدانید پخته عمل نشده است. ممکن است ما برای خودمان به هر دلیلی موضعی داشته باشیم و بگوییم ما طرف حق را خواهیم گرفت، نتیجه هرچه میخواهد باشد.
این نیز یک رویکرد است. آنچه درباره برجام در مجلس تصمیم گرفته شده، حق بهنظر میرسد. اینکه مقام معظم رهبری می فرمایند ابتدا آنها به تعهدات خود عمل کنند، سپس ما گامهای لازم را بر خواهیم داشت نیز حق است. حالا اینکه نتیجه تصمیم مجلس چه میشود، دقیق مشخص نیست.
با این حال با اقدام مجلس مخالفتهای صحیحی نیز وجود دارد. این مخالفتهای صحیح در بازهای که گفته میشد، اگر آمریکا از برجام خارج شد، ما نیز باید از برجام خارج شویم نیز بهدرستی وجود داشت. ما باید به پیمانهای خود وفادار باشیم. آدمها براساس یکسری استدلالها تصمیماتی میگیرند. حالا نمیتوان پیشبینی کرد که نتیجه این تصمیم الزاما برای کشور خوب خواهد بود.
اقدامات و سخنان برخی مقامات آمریکایی در قبال ایران پالسهای مثبت است اما تنها پالس مثبت کافی نیست. پالس، پالس مثبت است اما اینکه نتیجه پالس مثبت آنها چیست و در پس آنان چیزی قرار دارد، مشخص نیست.
شاید حاصل پالس مثبت این باشد که بگویند بیایید به مذاکره و در آنجا تعهدات دیگری را بر کشور بار کنند تا یک احسانی کنند، این خوب نیست اما اگر پالس مثبت این افراد ادامهدار باشد و بر اساس حق عمل کنند، خوب است.
همچنین باید گفت تجمعاتی مانند آنچه روز گذشته مقابل سازمان انرژی اتمی ایران انجام شد، تجمعات سالمی نیست. عدهای راه میافتند، یکبار به سفارت عربستان رفتند، یکبار سفارت انگلستان و اکنون نیز مقابل سازمان انرژی اتمی رفتهاند.
اگر این افراد به نظام، انقلاب، مسئولان و شورای عالی امنیت ملی اعتقادی ندارند، باید کنار بنشینند و منتظر تصمیم آنان باشند. این نوع تجمعات هدایت شده هست. اینکه ایران باید با توجه به پیشنهاد پادرمیانی اروپا چه رویکردی را در تعامل با آمریکا پیش بگیرد امری پیچیده بوده و نمیتوان در خصوص آن اظهارنظر قاطع کرد. با این حال اگر جلسهای در مورد برجام بود، ما در آن جلسات شرکت کنیم. ممکن است نماینده آمریکا نیز به این جلسات بیاید. در این صورت یعنی برجام را به رسمیت پذیرفته است و باید به وضعیت پیش از تحریمهای جدید بازگردد. آمدن آمریکا به جلسات پادرمیانی اروپا، به این معنا خواهد بود که بنا دارد به تعهدات خود عمل کند.
باب وقتکشی دیپلماتیک را سه قفله باید کرد
غلامرضا صادقیان در روزنامه جوان نوشت:
ظاهراً با اعلام آمادگی بایدن برای پیوستن به گفتگوهای هستهای و آمدن رافائل گروسی، مدیرکل آژانس به تهران باید گفت باب دیپلماسی بهرغم آنکه قرار بود به زعم دولتیها پس از مصوبه مجلس بسته شود، باز شده است، اما بهتر است این اشتیاق برای ملاقاتهایی که نتیجه آن از قبل روشن است، در یک جایی خاموش شود و همان طور که ما در برابر نطق یک جملهای بایدن برای «بازگشت به گفتوگوها» موضع محکم گرفتیم و گفتیم «اول اقدام بعداً جلسه»، باید برای رفتوآمدهایی که از این پس کم نخواهد بود، ممانعت ایجاد و هر حضور دیپلماتیکی را نوعی وقتکشی غرب، فرض کنیم و آن را مشروط به اولین اقدام امریکا سازیم. آنان که با محتوای این جلسات آشنا هستند میدانند که دو طرف در بسیاری از موارد جز لفاظیهای دیپلماتیک چیزی بر گذشته اضافه نمیکنند و این جلسات صرفاً نوعی پارازیت متقاضی جلسه روی یک روند روبهجلو است.
اکنون حتی همراهان دولت در قضیه برجام نیز رفتار دولت بایدن را منفعلانه و غیرقابل قبول میدانند و با صراحت میگویند همه چیز روشن است و نباید ایران در برابر کار انجام نشده غرب، به درخواست دیگری جوابگو باشد. مانند آنچه آقای عباس عبدی به بیبی سی فارسی گفت.
فردا دقیقاً روزی است که هیچ چیزی نباید مانع اجرای خروج ایران از پروتکل الحاقی شود. هر اقدامی غیر از این یک پیام سستی و فشل بودن به غرب است. تکلیف ایران هم در سخنان رهبری و هم در اظهارات رئیسجمهور و وزیر خارجه روشن است و ما باید پس از لغو تحریمها آن را راستیآزمایی کنیم و از تأثیر لغو تحریمها بر اقتصاد خود مطمئن شویم که این زمانبر است، فلذا حتی اگر خود بایدن هم با یک هواپیمای پر از پول خسارات برجام و بدهیها به سوی تهران به پرواز درآید، چون به فاز راستیآزمایی درنیامده است، نباید خروج از پروتکل را یک روز هم به تعویق بیندازیم.
برخی در این باره میگویند معلوم است نمیدانید با چه کسی طرف هستید؟! ما داریم درباره امریکا حرف میزنیم، همانی که با قول رفع تحریمها ما را به پای میز مذاکره کشاند و بعد با قلدری از معاهدهای که خود تحمیل کرده بود، خارج شد و حالا هم دوباره با زور ما را به میز مذاکره باز خواهد گرداند!
در این جور مواقع معمولاً با فرض صحت این گفته، موضع مرحوم مدرس را یادآوری میکنم که در واکنش به اولتیماتوم روسها گفت «حالا که قرار است نابود شویم، چرا به دست خودمان نابود شویم؟!»، اما این بار وضع ما به کلی با دوران مرحوم مدرس متفاوت است و اگرچه نباید به دست خودمان راه دشمن را بازتر کنیم، ولی ما در حال چانهزنی بر سر موازنه قدرت هستیم و این کار را از هر جهت بسیار متفاوت میکند.
نوع عمل ما در نقاط عطف دیپلماسی و مواجهه با دشمن تعیینکننده است. شش سال است که متأسفانه کسانی در داخل ما را از جنگ ترساندند و کسان دیگری پیدرپی مدعی بودند که باید در مقابل اتهامات هستهای غرب، استدلال محکمی داشته باشیم و این استدلال فقط با اجازه دسترسی کامل به مراکز هستهای و لغو برخی برنامههای هستهای ایران ممکن است. اکنون همان خوش خیالها میبینند که نه جنگ شد و نه امریکا به استدلال و شفافیت قوی ما احترام گذاشت. حتی امریکا کفر حامیان داخلیاش را هم درآورده است. اگر کسی سیر تاریخی اظهارات رئیسجمهور و وزیر خارجه ایران و حامیان مذاکره با امریکا را در هفت سال گذشته بررسی کند، این بالا آمدن کفر آقایان را به خوبی ادراک خواهد کرد.
اکنون باید در مقابل این کفر، ایمان خود را بالا ببریم و یقین کنیم چنانچه در مسیر پیشرو بر موضع قطعی فعلی که خوشبختانه در میان همه بخشهای حکومت و دولت یکسان و واحد شده-و این به لطف مقاومت ملت و روشن شدن حقیقت بود-بایستیم، میتوانیم به مقصود و هدف خود برسیم. بنابراین، هر نوع تقاضای ملاقات دیپلماتیک دیگر باید با نهایت بدبینی رد و باب وقتکشی بسته شود.
شکست دوباره سیاستگذاری فیلترینگ
محمد یوسفی آرامش در روزنامه ابتکار نوشت:
هفتهای که گذشت با دو خبر متضاد همراه بود. در یکی از موارد، یک نماینده مجلس خواستار محدودسازی رسانههای مخربی همچون توئیتر و اینستاگرام شد! وی در دفاع از گفته خود مطرح کرد که این کار موجب باز شدن فضا برای رسانههای انقلابی میشود! اما خبر بعدی، کاملا در تضاد جدی با گفته نماینده مذکور بود؛ پیام رسان بیسفون در اطلاعیهای رسمی اعلام کرد که از 15 اسفند تعطیل میشود و به فعالیتهای خود در ایران پایان خواهد داد و امیدوار است که پس از رفع مشکلات مجددا روزی بازگردد! بیسفون در کنار دو پیام رسان بومی دیگر، همان پیام رسان منتخبی بود که توسط وزارت ارتباطات مورد حمایت قرار گرفت و از وام 5 میلیارد تومانی برای اجرای سیاستگذاری های خود در ایران و محدودسازی تلگرام، بهره برد.
این مجموعه حمایت دولت ایران را به همراه داشت و پس از هشت سال، حال گویا قرار است که دیگر فعالیتی نداشته باشد. این پرسش مهم به وجود می آید که چرا ما از چنین وقایعی درس نمی گیریم؟ علیرغم مسدود سازی تلگرام با بیش از 40 میلیون کاربر، علیرغم حمایت تمام قد ملی مادی و معنوی از نرم افزارهای داخلی، چرا باز هم شاهد استقبال کم جامعه از این شبکه ها هستیم؟ چرا بیسفون به فعالیت خود علیرغم گذر از چند ده هزار کاربر (به نقل از تجارت نیوز تا شهریور 99) پایان میدهد؟ لازم به ذکر است این نوشتار در نقد عملکرد فعالیت های نرم افزار بیسفون نیست، چرا که قطعا این نرم افزار دلایل منطقی خود را برای پایان فعالیتش دارد؛ بلکه به صورت گسترده به دنبال کشف این پرسش مهم است که چگونه سیکل سیاستگذاری معیوب فیلترینگ بارها در ایران ادامه پیدا میکند و میلیاردها تومان از سرمایه این مردم به هدر رفت می رود و در پایان هیچ کس پاسخگو نیست و حتی خواهان ادامه دار شدن روند فیلترینگ نیز هستند! بدیهی است نگارنده پاسخ این سوالات را می داند و سال ها در رابطه با آن نوشته است و برای یک بار هم شده مسئولین مربوطه باید به دنبال پیدا شدن راه حلی منطقی برای غلبه بر چالشهای اجتماعی باشد و یا به گفته متخصصین دلسوز گوش بسپارند.
وقتی شبکههای داخلی موفق به جذب مردم نمیشوند و اختلاف فاحش چند ده میلیونی با دیگر شبکههای اجتماعی خارجی در عضوگیری ایرانیان دارند؛ آشکار است که خواست مردم چیز دیگری به غیر از گفتههای برخی نمایندگان مجلس است؛ کسی که خود را نماینده مردم ایران میداند، موظف به گوش سپاری به خواست واقعی مردم است و کوبیدن بر طبل فیلترینگ، چیزی مغایر با دموکراسی است. وقت آن است که از رویدادهای اخیر درس بگیریم. فیلترینگ تلگرام، تنها یک نتیجه داشت و آن این است که بخش گستردهای از مردم را به واتساپ و اینستاگرام سرازیر کرد؛ نتیجه دیگر مهم آن نشان دادن خواست واقعی مردم است.
حقیقت این است که فیلترینگ اینستاگرام، نتیجهای جز تکرار سرنوشت تلگرام ندارد و فرهنگ مردم ایران این موضوع مهم را اثبات کرده است که جامعه همواره در برابر اجبار ایستادگی میکند، و تنها نتیجه رقم خوردن نتایجی معکوس به غیر از خواست عوامل فیلترینگ است. آیا قرار است بار دیگر میلیاردها تومان هزینه شود و نتیجه مثبتی رقم نخورد؟! آیا حساب کردهایم چند صد میلیارد تومان در سالهای گذشته برای سیاستگذاریهای نامطلوب خرج کردهایم و نتیجه نگرفتهایم؟ آیا قصد جدی برای خرج کردن این منابع مالی در راستای ریشه کن کردن فقر مطلق که شعار همیشگیمان بوده را نداریم؟
نبرد مأرب و سرنوشت خاندان سلمان
امیرمسروری در روزنامه خراسان نوشت:
با نزدیک شدن به هفتمین سالگرد جنگ یمن، نیروهای مقاومت اسلامی و کمیته های مردمی به دروازه شهر مأرب رسیدند و به نظر می رسد شهر مأرب عملا در آستانه پاک سازی است. با گرفتن مأرب انصار ا... و ارتش یمن به دروازه های شرقی این کشور می آیند و نوار شرقی به صورت دومینو در اختیار مقاومت قرار خواهد گرفت. فراموش نشود با پاک سازی مأرب به طور حتم شاهد پیروزی های چشم گیری در مناطق الجوف و شبوه و حتی حضرموت خواهیم بود و به احتمال زیاد نیروهای ارتش یمن و کمیته های مردمی به نوار مرزی عمان خواهند رسید. دلیل این که مأرب دروازه پیروزی در شرق است بدین سبب خواهد بود که بیابان حضرموت و حتی بخش هایی از شبوه عملا برای ارتش متجاوز سعودی و ائتلاف عدن فاقد کارکرد نظامی و در اختیار نیروهای القاعده و داعش است. نبود توان مقابله از سوی داعش و القاعده عملا محاصره سنگینی بر ارتش سعودی ایجاد می کند و می تواند ورق را در مناطق جنوبی و حتی نوار شمالی به نفع مقاومت تغییر دهد. فراخوان عمومی داعش برای مبارزه با انصار ا... در مأرب و کمک به ریاض بدین سبب است. از طرفی خبرها حکایت از این دارد که بایدن پشت بن سلمان را خالی کرده و بعید نیست با پیروزی های مقاومت در یمن عملا ساختار سیاسی عربستان دچار تغییرات شود. انصار ا... اعلام کرده برای آزادسازی هر وجب از خاک اشغال شده می جنگد و عدن نیز ساختار سیاسی متزلزلی دارد. جریان منصور هادی و ائتلاف سعودی نیزدر کشاکش قدرت با اماراتی ها مانده و بعید به نظر می رسد به این سادگی به یک اتحاد منسجم در برابر صنعا دست یابد. تحلیل اوضاع پیش روی یمن حاکی از دو موضوع مهم است.
الف:پیروزی مقاومت در مأرب: مقاومت برخلاف سال های اولیه جنگ، در ماه های پایانی سال ششم جنگ، زمین نبرد را تعیین می کند و این بدان معناست که بر اساس زمین، توان رزمی و قدرت بسیج عمومی می تواند پای عربستان را به یک نبرد تمام عیار باز کند و از این ماجرا پیروز بیرون بیاید. شکست عربستان و متحدانش در مأرب به طور حتم بسیاری از عشایر جنوبی را که امید به سعودی ها یا اماراتی ها دارند، نا امید می کند و می توان به قدرت گیری مجدد انصار ا... و دولت صنعا در جنوب امیدوار بود. موضوعی که پیشتر در نوار غربی مأرب و الجوف با همکاری عشایر و مقاومت اسلامی شاهد آن بودیم. پیروزی در مأرب مهم تر از ایستادگی در الحدیده است و می تواند موجب پایان یافتن تجاوز عربستان شود.
ب: شکست بن سلمان: هرچند بایدن سیاست هایش در قبال جنگ یمن را تغییر نداده و عملا راهبردهای فشار حداکثری و جنگ علیه صنعا را دردستور کار قرار داده اما بر پایه تحلیل هزینه – فایده، حمایت واشنگتن از بن سلمان معنا ندارد و ولیعهد سعودی ها به یک عنصر فاقد کارکرد تبدیل شده است. نه بایدن آن چنان علاقه ای به بن سلمان دارد و نه بن سلمان می تواند با توافقات میلیاردی خرید اسلحه، شرکای بایدن را راضی نگه دارد. پیروزی و شکست بن سلمان در مأرب نتیجه پادشاهی عربستان در خاندان سلمان را مشخص خواهد کرد. البته باید اذعان کرد پنتاگون به طور حتم در این نبرد از ریاض حمایت خواهد کرد اما اگر انصار ا... پیروز شود، حمایت از بن سلمان برداشته خواهد شد و بن سلمان درون خاندان سلطنتی تنها می ماند. پیروزی نیز می تواند نظر بایدن و مشاورانش را تغییر دهد و مجالی دیگر برای بن سلمان باشد. وضعیت میدان حاکی از این است، انصار ا... کار سختی دارد اما شواهد نشان می دهد پیروز نبرد مأرب، مقاومت اسلامی و ارتش یمن خواهد بود،ان شاءا... .